عشق فقط یه باره دیگه تکرارم نداره


دختره داشت نماز می خوند

یکی ازکنارش ردشدگفت افرین!

نمازشو قطع کردگفت تازه ،روزه ام هستم .

میای منوبگیری

.

.

.

نخندین شوهرکمه درکشون کنین



دعای پسر مجرد

اللهم ارزقنا حوریا تک دانه و کم توقعا و والدینها رو به موتا و جهیزیتها کامله و کدبانوا فی اامور المنزل و تسلیما لخشمنا و خدمتنا



سوال شرعی

زنی که ده ساعت برنامه آشپزی می بیند ،صد پست در گروه آشپزی میگذارد و بالاخره شام نیمرو درست می کند آیا زدنش با ماهیتابه جایز است؟

جواب

جایز است و مستحب است که ماهیتابه داغ باشد.

 





امروز یه روز مخصوص بود
صبح که از خواب پا شدم تمام برنامه روز تو سرم داشت ورجه وورجه میکرد به زور به زووور  گرز رستم اروم کردم
مستقیم نون وایی .   صبحونه . یه اهنگ شاد . پاشو برو راهپیمایی :/
رسیدم :/ خدا نصیبتون کنه یکم بخندید هرچی مدرسه پسرونه و دخترونه بود با سر جمع شده بودن یه جا:/ دخترا (بعضی) نمیدونستن چطوری موهاشونو بیرون بریزن ناظمشون نبینه
پسرا (بعضی )نمیتونستن چطوری از دست چشمان تیز ناظرمشون در برن و برن واس مخ زنی
خلاصه یه هفتاد تایی  شماره رد بدل شد تا این که شروع شد  خنده دار ترین قسمت روز !!!!​ اقای میکروفون به دست : این همه لشگر امده . پسری که نزدیک میکروفون بود  با صدای بلند !!! : به عشق دختره امده !
خب
تمام
زن و مرد  پیر و جوون  دختر و پسر پلیس و    کافر و مومن   پرنده و خزنده و  و و و  همشون از خنده !!! ترکیدن ! من و میگین ؟ از خنده کنترلمو از دست دادم یه نیم ساعتی با کف اسفالت خندیدم :/ ابرووووووووو ریزی تا این حد !!!؟ 

اقا خانوم دختر پسر !!! این واقعی هستش اونایی که امروز تو خیابان شهید  بهشتی  شهر ما بودن شاهدن !! خخخخخخخخخخخخخ ناظممون بیچاره خشکش زده بود خخخخخخخخ

حالا ادامش
اون دانش اموزی که گفته بود فکر کنم زنده به گور کردن
شروع شد همه حرکت کردن مرگ بر . و . و.
من و میگین !؟ کنار سه تا دوست نا باب داشتم حرکت میکردم به 90% کاراشون میخندیدم
خدایی یه جوری مخ دختر رو میزنن که اثری از مخ نمیمونه !!! خدا نصیبتون نکنه قصدشون مخ زنی باشه حتی دختر ایت الله هم باشین نمیتونین مختونو نجات بدین !!
من و میگین !؟ هنوزم همونم فقط یکم با تجربه تر خخخ

خب ادامه روز !!

ساعت 12:30 اومدم خونه 
مستقیم رفتم پیش یکی از دوستام که نیومده بود تا ساعت 14:30 داشتیم با هم حرف میزدیم من و میگین !؟ تمام زورمو میزدم یکم بخدونمش تا هرچی تلخی به روش هجوم اورده بپره

خب بعدش اومدم خونه ناهار و کوفت و زهر مار اینستا و یکم بیشتر از یکم اهنگ ملایم گوش دادن و با دو تا از دوستان حمله به کلاس :/
ما سه تا دوستیم من خنثی  جناب الف مثبت به تمام عیار جناب نون منحرف
جناب «ن» که تا کلاس همش سرش در حال چرخش بود و همشم 180 درجه میچرخید :/
جناب الف داشت با من گل میگفت و گل میشنید خخخ

کلاس با نیم ساعت تاخیر شروع شد
وای خدایا
سه نفر جدید :(
دبیر مربوطه داشت سیستم و تامیر میکرد :/ مشکل سخت افزاری بود
من شدم سر گروه و ادامه درس و دادم خدایی معلم بشم شک دارم شاگردی داشته باشم نخبه  نشه خخخ

در ادامه کلاس تموم شد و من چون قول داده بودم به اجبار با اون دو تا که حلا شده بودن سه تا چون داداش کوچولوی و بانمک جناب الف اضافه شده بود رفتیم فلافلی یک یدونه شهر (توصیه میکنم شما هم حتما یه سر بزنید (البت اگه اومدید شهر ما) بهتر از اونجا شک دارم وجود داشته باشه ) من و میگین کچل شدم از دست جناب میم (برادر جناب الف) اما عوضشو خوب در اوردم و کچلش کردم خخخ خدایی بچه خیلی خوب و با ادبی هستش منطقش کشته من و  بیست !! اگه دختر بودم خخخ مخشو میزدم خخخ
ادامه

رفتم نشتستیم من اخمام تو هم
اخه چه کنم دوووووووووست نمی دارم !!!​ تنها بودم باز یه چیزی ! اولین بار بودش که همراه دوست اومده بودم بیرون ! اگه قول نداده بودم همچنان هم به تنهایی ادامه میدادم 
بعدش یواش یواش بصات خنده پهن شد :/ من و میگین داشتم جناب میم رو کچل میکردم خخخ به گوشی جناب نون زنگ زدن :/ من و جناب الف رو میگین داد میزدیم جناب نون سیگارو بنداز رو زمین خخخخخخخخخ بیچاره رنگ رب شده بود خخخ
نمیدونم چرا اما همیشه هروقت گوشی یکی زنگ میزنه اگه نگیم سیگارو بنداز رو زمین کچل میشیم خخخ نمیدونین چه حااالی داره خخخ
در ادامه  جناب X وارد فلافلی شد و دو میز اون ور تر نشست :/ من و جناب میم انالیزش کردیم به نظر من از اونآ بود که پشتش فقط خداست کاری به کار بقیه نداره حوصلش کمی  کمه مث خودم عاشق تنهایی هستش یکم مغرور و دارای  چاشنی صبر بسیار هستش
اما به نظر جناب میم
بی سرپرست منحرف بی تربیت بی حوصله لجباز خود خواه فضول یه دوره (از اونا که فقط یه بار فضولی میکنن نه مثل بعضیا 24 ساعته انتنشون بالا نیست) همین

خب خلاصه کنم تموم شد داشتیم میرفتیم سواز تاسکی بشیم که خانوم a (خواهر جناب الف و میم) از راه رسید و اون دو تا سوار کرد به ما هم تعارف کرد جواب منفی شنید و رفت
من و نون سوار تاکسی خندون به دست گلی که جناب نون به اب داد (بماند چی بود خخخ ) رفتیم خونه من رسیدم خونه مثل اکثر مواقع خالی ! کامپیوتر روشن ورود به بیان
همین :)
یکم زیادی نوشتن -_- به خرمی خودتون ببخشید :)
امروز بعد مدت ها از ته دل خندیدم چون دو تا دوست دارم که یکی از یکی بهتره دوستایی که ازیتم میکنن کلی حرصم میدن اما مثل اینه صاف و صادق هستن

باز باران با ترانه میخورد بر نام خانه
خواطرات تلخ و شیرین



یادم اید دست تکان داد
گفت رفتم تا همیشه


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

pressuremeasuremen Ken آرمین رایانه کلينيک زيبايي کاشت مو و عمل هاي زيبايي Ozani Ana بیمه سینا گنجینه آثار حوزوی پاسخ دانش آموز